برداشت عمیق‌تر من پس از تماشای فیلم را بخوانید

عشق ما به این مرد به کنار، او کسی نیست که بتوان جدی نگرفتش. متفکریست با ایده‌هایی ناب و بی‌همتا و استادیست در تجربه پذیر کردن و بیرون کشیدن احساس هیجان از هر آن چه پیچیده و درک‌ناپذیر شمرده می‌شود. «سعی نکن بفهمیش، احساسش کن!». البته... کریستوفر نولان! تریلر فیلم جدید او آمده‌است، و انگار باید تحلیلش کنم.

 

 



چند ساعتی از پخش نخستین تریلر رسمی (تریلر غیر رسمی ای نیز پیش از این از سینماها به بیرون درز پیدا کرده بود) گذشته، این مطلب را می‌نویسم. حقیقتا از آن چه پیش آمده‌است به شدت هیجان‌زده‌ام و بخش بزرگ این هیجان به آن بر می‌گردد که نولان باز دست به زمان برده است! بازی او با زمان همواره دوست داشتنی بوده‌ است، روایت معکوس ممنتو، گذر آرام زمان در اینسپشن، گذر سریع زمان در اینتراستالر، و اکنون تنت. تنت درباره‌ی چیست؟ درست نمی‌دانیم، اما حدس‌هایی وجود دارد و برای توضیح این پاره حدس‌ها، کمی مقدمه‌ی فیزیکی نیاز است.

قانون دوم ترمودینامیک قانون عجیبی است و به نوعی رازآلود ترین بخش فیزیک کلاسیک. فیزیک‌دانان با گذشت دو قرن از آغاز پایه‌ریزی فرمول‌بندی این قانون، هنوز از توضیح بنیادین آن عاجزند. این قانون جهتی از زمان را مرجح می‌شمارد. می‌گوید: یک جهت بخصوص از زمان است که در آن آنتروپی(بی‌نظمی) سیستم افزایش پیدا می‌کند. شما هیچ‌گاه نخواهید دید، تخم‌مرغ شکسته شده خود به خود بسته شود و به حالت سالم در بیابد، یا هیچ‌گاه تجربه نخواهید کرد، ملکول‌های قند حل شده درون آب ناگهان چرخی بخورند و به صورت یک قند مکعبی خوشگل متبلور بشوند! هر دوی این اتفاقات را البته اگر از جهان اطرافتان فیلمی تهیه کنید و این فیلم را در جهت معکوس نمایش دهید، مشاهده خواهید کرد. ولی در جهت زمانی که ما اکنون جهان را تجربه‌ می‌کنیم، این گونه اتفاقات کاهش دهنده‌ی آنتروپی شمرده می‌شوند و از این رو رخ‌دادشان از نگاه ترمودینامیک غیرمجاز است. البته ما موجودات هوشمند در تجربه شخصیمان نسبت به این جهت پیشرفت زمان بایاس شده‌ایم، چرا که آگاهی ما در این جهت کار می‌کند، ما خاطراتی از آینده نداریم، بلکه تنها گذشته را به خاطر می‌آوریم و با گذشت زمان است که سوالاتمان پاسخ داده می‌شود نه در جهت عکس.

دانشمندان علم فیزیک نمی‌دانند(البته در این زمینه پیشرفت‌های بسیاری بوده است، گرچه چند قدمی باقی‌ست) چه چیزی مسبب این عدم تقارن در زمان است. این فرق بنیادین میان گذشته و آینده، جهت پیشرفت زمان، از کجا نشأت می‌گیرد؟ و این که تا کنون پاسخ این سوال از چشمان دانشمندان دور مانده است، این نتیجه‌ را به دست می‌دهد که ریشه‌ی این ماجرا در نواحی رمزآلودتر و تاریک‌تر فیزیک نهفته است، آن جاهایی که همگی پیش‌وند اسمشان "کوانتوم" دارد. آری، دانشمندان اطمینان دارند با پیشرفت‌های نظریه کوانتوم، یا حتی جزئی‌تر از آن به خیال بنده: نظریه‌ی میدان‌های کوانتومی، پاسخ این سوال را به زودی در خواهیم یافت. اما پیش از این دستیابی، خیال‌بافی وقصه‌پردازی مجاز است. مگر نه؟

بیایید سوال هیجان‌انگیزی از خود بپرسیم. چی می‌شود اگر کهکشانی در فضای دوردست وجود داشته باشد، که در آن به طریقی ناشناخته، قانون دوم ترمودینامیک درست در جهت خلاف جهت ما کار بکند. یعنی چه؟ یعنی در آن کهکشان دسترس‌ناپذیر اگر حیاتی وجود داشته باشد، آن موجودات درکشان از زمان معکوس ماست. به بیانی، گذشته‌ی ما آینده‌ی آن‌هاست و آینده‌ی ما گذشته‌ی آن‌ها. ما به دنیا می‌آییم، می‌آموزیم، پیر می‌شویم و می‌میریم. در حالی‌که آن‌ها ( البته از دید ما؛ اگر تلسکوپی داشتیم که می‌توانستیم آن‌ها را بنگریم) آنان از مرگ زنده می‌شوند، دانششان را چون بیمار آلزایمری جز به جز از یاد می‌برند و کوچک می‌شوند و کودک می‌شوند و یک سلول بنیادین می‌شود فرجامشان.

درواقع این ایده از عدم دانایی فیزیک‌دان‌ها بر می‌خیزد که چرا قانون دوم ترمودینامیک باید به صورت جهانی به طور یکسان عمل کند؟ چه اشکالی دارد اگر جهان نواحی‌ای داشته باشد، با کاکردهای متفاوت قانون دوم ترمودینامیک. حال می‌رسیم به بخش جالب ماجرا. فرض کنید سفینه‌ای را موجودات ساکن در آن کهکشان دوردست برای بازدید انسان‌ها به زمین بفرستند. سفینه روی زمین می‌نشیند. درب سفینه باز می‌شود و یکی از آن موجودات فضایی عقب عقب از سفینه خارج می‎شود، درحالیکه پشتش به انبوه تماشاگران بهت زده‎‌است، چند قدمی عقب می‌آید، سپس ناگهان می‌چرخد به سوی تماشاگران، دست تکان می‌دهد و جمله‌ای می‌گوید که به زبان خودشان می‌شود: خدانگهدار، ممنون از پذیراییتان.

کمی به آن فکر کنید! ورود سفینه به زمین و فرود آن از دید ما، می‌شود خروج و وداع سفینه از دید ‌آن‌ موجودات! ذهن من یاری نمی‌کند تا به پیچیدگی مراودات پیش آمده میان این دوستان فضایی و انسان‌ها بپردازم. تلاش به تصور مکالمه‌ای کنید که در آن یک نفر تنها گذشته را بداند و یک نفر تنها آینده را! عجیب خواهد بود!

و اما بازگردیم به تنت! در تریلر تنت ما بوضوح شاهد درگیری‌ها و لحظات عجیبی هستیم که انگار بخش‌های مختلف تصویر، جهت پیشرفت‌ زمانی‌ متفاوتی دارند. نگاهی چندباره به صحنه‌ی عجیب تعقیب و گریز خیابانی بیاندازید. ماشین‌هایی را می‌بینید که در جهت خلاف اوتوبان قرار گرفته‌اند، اما دنده‌عقب حرکت می‌کنند و دقت این حرکت دنده‌عقب بسیار بیش‌تر از آن است که بتوانیم بگوییم حرکتی نمایشی و آکروباتیک است.

 


تئوری نخست این است که در دنیای فیلم تنت، افرادی با در دست داشتن تکنولوژی بر مبنای "کوانتوم" توانسته‌اند جهت حرکت زمان را برای خودشان معکوس کنند. از دید این افراد، همه چیز در جهان در جهت عکس پخش می‌شود. به عنوان مثال، امواج دریا زیر کشتی، به جای این‌که به جلو پرتاب شوند، به درون کشیده می‌شوند و تمام ماشین‌ها در اوتوبان دنده‌عقب حرکت می‌کنند. سکانس تعقیب و گریز به زیرکی تفاوت این دو دید متفاوت را به نمایش می‌گذارد. نخست در این نما:

مشاهده می‌کنیم که دو ماشین، آئودی و آن ماشین نقره‌ای رنگ انگار به صورت معمول در حرکت‌ند و باقی ماشین‌ها دنده عقب حرکت می‌کند. یعنی در حال حاضر جهت زمانی ما تماشاگران با جهت زمانی آن دو ماشین یکسان است. میان آن‌ها زد و خوردی پیش می‌آید و ماشین نقره‌ای واژگون می‌شود. همزمان می‌بینیم ماشین بی‌ام‌دابلیو، حامل قهرمانان داستان، در این نما زمان برایش چپه می‌گذرد. پس خوب است که در سکانس بعد همین ماجرا را این‌بار از دید آن‌ها ببینیم:


حال ما با پروتاگونیست‌ها هم‌جهتیم و با آن دو ماشین غیر عادی که عقب عقب می‌روند و با هم درگیرند نا هم‌جهت. از دید ما ماشین نقره‌ای در گذشته واژگون شده بود ولی اکنون در یک فرایند محیر العقول ناگهان از حالت چپه شده در می‌آید صحیح و سالم می‌شود و به تعقیب و گریز می‌پردازد. فرجام ماشین نقره‌ای را ما در گذشته‌ی پروتاگونیست‌ها دیده بودیم. ولی این را ندیده‌‍بودیم که مغزهایمان قرار است املت بشود.

سرنخ بعدی. سکانس آخر. پروتاگونیست‌ها جای گلوله بر روی دیوار شیشه‌ای را می‌بینند! «هنوز اتفاق نیافتاده!» این جمله چه معنایی دارد؟ مگر جای گلوله بر روی دیوار نیست، مگر معلول پس از علت واقع نمی‌شود؟ در داستان تنت نمی‌شود! اگر این تبهکاران که انگار بخاطرشان جنگ جهانی سوم قریب الوقوع شده است، دست از شرارت‌هایشان برندارند، فلاسفه‌ی معتقد به اصل علیت باید فکری به حال خود بکنند. آری! هنوز اتفاق نیفتاده است! به این معنا که معلول را دیده‌ای، در انتظار علت باش! ناگهان سربازی با حرکات غیر عادی به آن‌ها هجوم می‌آورد. در واقع زمان برای آن سرباز در جهت عکس می‌گذرد.


سکانس بعدی را اگر نولان به ما نشان می‌داد این را شاهد می‌بودیم که: درگیری‌ای پیش می‌آمد و بعد به طرزی عجیب، گلوله از درون شیشه بیرون کشیده می‌شد، شکستگی شیشه خود به خود ترمیم می‌شد و گلوله به درون اسلحه باز می‌گشت! و این اتفاق چند بار تکرار می‌شد! البته این اتفاق از دید سرباز شلیک‌کننده این قدر مضحک نخواهد بود! او در ادراک خود، برای حفظ جان خود با مردی درگیر می‌شود، چند شلیک نثارش می‌کند و بعد جان دیوید واشتنگتن او را پرت می‌کند به پشت یک در و در ناگهان بسته می‌‎شود! گاهی وقت‌ها تماشای ماجرا از یک سو قابل هضم تر از سوی دیگر است و خب برای یک تریلر عجیب، انتخاب کارگردان قطعا شیوه‌ی پیچیده‌تر خواهد بود.


 

هم چنین پوستر فیلم را بنگرید... چه بیان می‌کند جز در هم آمیختگی دو دنیای وارونه؟ و شخصیت نخستی که در مرز میان این وارونگی قرار دارد، پایی در این سو و پایی در آن سو می‌گذارد. آن سیستم تنفسی که در تریلر هم شاهد به سر گذاشتنش بودیم احتمالا ربطی به این وارونه سازی زمانی دارد، چرا که در این تصویر ورژن وارونه‌ی واشنگتن، آن را به سر دارد. 

 

 

خوش‌حال می‌شوم، نظراتتان را در باره‌ی این ایده‌پردازی‌ها بدانیم.