عنوان جالبی است نه ؟! میخواهم بهترین پایان ها در موسیقی کلاسیک را از نظر شخص خودم برایتان نام ببرم . من خودم همواره مشتری ثابت این گونه لیست ها بوده ام ، چرا که همیشه به این طریق با قطعه هایی که نشنیده ام آشنا میشوم . ازینرو تلاش میکنم به جای قطعات مشهوری که هر بنی بشری شنیده است ، از قطعات با شهرت کمتر نام ببرم تا به هدف والای آشنا کردن مخاطبین با قطعاتی که نشنیده اند نایل آیم ! 

توجه1 : در این لیست ترتیب بی اهمیت است ! 

توجه2 : بخش کوتاهی از پایان ها انتخاب شده اند ، پس لطفاً وقت بگذارید و همان بخش کوتاه را با دقت و حتی المقدور بالاترین ولوم ممکن گوش دهید . نگران نباشید به سرنوشت بتهوون دچار نمیشوید ، درون هدفون ها سرب وجود ندارد ! قطعاتی که گذاشته ام را آنلاین گوش ندهید ، آنها را دانلود کنید و در نرم افزار vlc با ولوم 200% گوش فرا دهید . 

 

1. دوورژاک : سمفونی شماره هشت . 

سمفونی شماره نه دوورژاک (از یک دنیای نو ) را هر کسی که حداقل دو عدد سمفونی گوش داده باشد میشناسد . یک شاهکار به تمام معناست ، ولی وقت صحبت در مورد پایانبندی میشود ، هشت آنرا کنار میزند . دوورژاک در سمفونی هایش روند رو به رشد کاملا مشخصی داشته است ، در واقع این قانون برقرا است : سمفونی i دوورژاک از سمفونی j او بهتر است اگر و فقط اگر i بزرگتر از j باشد . 

 اجرای بینظیر کارایان از این پایان را بشنوید :


دریافت

نخست اجرای دلربای ملودی اصلی موومنت پایانی را میشنوید ، لرزان و نحیف ... به راستی روح را پرواز میدهد . امّا این کافی نیست ، برای اینکه یک پایان در خاطرمان میخکوب شود نیاز به چیزی ... دنبال واژه ی مناسب میگردم ... آهان ! ... کوبنده تر ! ... بله نیاز به چیزی کوبنده تر داریم ! و بنگ ! یک محو شدن تدریجی کافی نیست ، بلکه بایست در این چند ثانیه ی پایانی شنونده را بر صندلی میخکوب کنی ، چرا ؟ چون بعدش قرار است بلند شوند و برای ارکستر دست بزنند ! یک پایان میخکوب کننده بهترین راه تهییج آنهاست برای یک تشویق جانانه ! براووووو ! 

 

 

 

 

2. پوچینی : اپرای توراندخت .

وقتی صحبت از پایان های حماسی است قطعاً چندتایی پایان کورال خواهیم داشت . اینیکی را تازه کشف کرده ام و ازین بابت در پوست خود نمیگنجم ، بلند و با ابهت . برخی قطعات حتی تصور بودن در یک اجرای زنده از آنها نیز غیر ممکن است ، این چنین قدرتمند ... به اتفاقی که از نیمه ی دوم  فایل زیر رخ میدهد گوش دهید و به پوشینی ایمان بیاورید : 

دریافت

 

 

 

 

3. مالر : سمفونی شماره 2 "رستاخیز " 

احساس عذابی در من رخنه کرده است . چرا که مجبور شدم هم اکنون تصمیم بر حذف چند گزینه ی محشر بگیرم . اگر میتوانستم از هر آهنگساز بیش از یک قطعه بیاورم نیمی از انتخاب هایم را از سمفونی های مالر میکردم ! امّا بایست به دیگران نیز فرصتی داده میشد . با انتخاب سمفونی دو مالر به طور قطع انتخاب های بسیار عالی : سمفونی هشت مالر - سمفونی 3 مالر - سمفونی 5 مالر و ... که همه پایان های خارق العاده دارند ( الاخصوص سمفونی هشت که رقابت پایاپایی با سمفونی دو دارد ) . 

ده انتخاب این لیست بی ترتیبند امّا بلاشک رتبه ی نخست همین انتخاب است . موضوع این پایان این است : ای روح به سوی خدا بازگرد . من هربار به آن گوش میدهم احساساتی میشوم ... حس حال رهبر را درک میکنم و آرزو میکنم بتوانم اجرایی از آن را از نزدیک بشنوم ( در رمانی که هم اکنون در حال نوشتنش هستم چندین صفحه فقط به تعریف و تمجید از این سمفونی پرداخته ام ! ) پس از یک ساعت و نیم شاهکاری در وصف مرگ برایمان چه ترتیب دیده ای گوستاو ؟ رستاخیز ! 

دریافت

Will you, my heart, in an instant!
That for which you suffered,
To God shall it carry you!

باشکوه نیست ؟ شکوهش نظیر ندارد . این پایان حرفی برای گفتن نمیگذارد ، بگذارید من هم سکوت کنم . (دلم نیامد تصویرش را برایتان نگذارم ... تماشای تصاویر رهبران هنگام رهبری این پایان همیشه جزو تفریحات من بوده است ... آنها از خود بی خود میشوند ... سن و سالشان را فراموش میکند ... تمام ارکستر را و تمام گروه کر را هدایت میکنند ... به آنسوی که مالر میخواهد )

 

 

4.سیبلیوس : سمفونی شماره ی 5

من همواره سیبلیوس را با اصوات  و ملودی های شبه فولک روح نوازش که از دو کیلومتری مشخصند که متعلق به خودش اند به یاد می آورم . شغلش حماسه آفریدن در موسیقی است . از سمفونی کورال یک ساعته کولرو اش Kullervo که سر تا پایش حماسه است گرفته تا سمفونی 2 و 3 و 5 و7 اش که نظیر ندارند و هر کدام دنیایی برای خود خلق میکند و از آن سوی ویالون کنشرتو و کارلیا سوئیت Karelia Suite و والس تریسته Valse Triste اش . همگی در بالاتری سطح کیفیت قرار دارند و با اینکه همه از یک سبک و سیاقند امّا به ندرت دچار تکرار میشوند . 

سمفونی پنج در نگاه من با همه ی اینها متفاوت است . یک کل متصل است ، من اصلا نمیدانم مومنت هایش کجا تمام میشوند و کجا آغاز ... در نظر من همه اش یکیست ... همه برای پایانش و پایانش برای ... ( سه نقطه گذاشتم تا کلیشه نگفته باشم ! ) این پایان را کمی طولانی ترین از بقیه چیدم ، چون هرچه عقب تر میرفتم تا از آنجا کات کنم دلم نمیاد ! چه کسی دلش می آید این شاهکار را کات کند ؟ 

پایانش امّا فراتر از یک شاهکار است ، یک تجربه است . یک تجربه ی روحانی ... در مورد قو هاست ... بله اصوات نا آشنایی که میشنوید به تقلید از صدای قو هاست امّا چطور این قدر حزن انگیز و با ابهت و طنین انداز ... خدا می داند ؟ نمیدانم ... هر چه فکر میکنم نمیفهمم این آهنگسازان چگونه از عهده ی این کار ها بر می آیند ... آیا این همان چیزی نیست که اسمش را الهام میگذاشته اند ؟ 

دریافت

 

 

5 . براکنر : سمفونی شماره ی 8

این سه قطعه ی اخیر به راستی سوگلی های لیست من بوده اند .  و همگی سمفونی ... به راستی چه رازی در این چینش از آلات موسیقی وجود دارد که اینگونه ما را به وجد می آورد ؟ نه بیشتر و نه کمتر ... این تعداد ویالون و چلو و فلوت و غیره و غیره نهایت فهم ماست ... سمفونی هشت مالر اسمش سمفونی هزار نفر است ! اگر بخواهند واقعا هزار نفر را جمع کنند برای آواز خواندن آن که دیگر کسی متن خوانده شده را تشخیص نمیدهد ... ازینروست که موسیقی هیچگاه نمیتواند از سمفونی فراتر برود . و این فراتر رفتن نه فقط در میزان صدای تولید شده ( به تعریف فیزیکی آن ) بلکه در میزان جزییات خلق شده است .

سمفونی هشت براکنر بی همتاست ، در هر موومنتش ... جماعت طرفداران مالر و براکنر یکی اند . ایندو مرد استاد و شاگرد بوده اند . طرفدارانشان هم یکی اند ، سمفونی هایشان برادرند . هشتِ براکنر عظیم است ، مثل تمام دیگر سمفونی هایش اما او هرگز به این حجم از عظمت باز نگشت ، بخصوص آن عظمتی که این سمفونی را با آن به پایان برد . مثل تمام دیگر پایان های مورد علاقه ی من روحانی است . وصف ناپذیر است . فقط بایست به آن هزاران بار گوش سپرد . دم نزد و مست آن شد . 

اجرای کاریانkarajan  WPO : 

 دریافت

اجرای Furtwangler فورتونگلر(1949) : 

دریافت

اجرای klemperer کلمپِرِر(1964) : 

دریافت

 

6. چایکوفسکی : رومئو و ژولیت اورتور 

کاملا قابل پیش بینی بود چایکوفسکی راه خود را به این لیست باز میکند . امّا اینکه با کدام قطعه ش انتخاب برایم دشوار بود ، شاید اصلاً دست به انتخاب درستی نزده باشم ولی همین است که هست ! سمفونی هایش را بلادرنگ حذف کردم ... نه اینکه خوب نباشند ... نه آنها شاهکارند ... شش را که به یاد می آورم لرزه به اندامم می افتد ... اما فراموش نکنید که داریم در مورد پایان کوبنده صحبت میکنیم . ویالون کنشرتو اش را کنار گذاشتم و از میان پیانو کنشرتو هایش چشمم افتاد به شماره یک ، امّا موومنت پایانی اش به قدرت موومنت آغازینش ( آن آغازی که آغاز همه چیز است !) نبود .( اگر بعداً یک لیست درست کنم از بهترین آغاز ها ، حتما چایکوفسکی را با پیانو کنشرتو یکش آنجا خواهید یافت . ) القصه ... رسیدم به اورتور هایش ... 1812 حذف . اما چرا ؟ چون پایان شاهکارش زبانزد خاص و عام است ( زنگ تلفن خانه ی مادربزرگ من همان پایان اورتور 1812 چایکوفسکی است ! ) ماند اورتور های Romeo juliet و Francesca De Rimini و مارش Slavonic . این سه در پایان خود با هم رقابتی سخت تناگتنگ دارند . در ضربات نخستین مارش اسلاو کنار رفت و آن دو اورتور ماندند . 

فهمیدم که پایان رومئو و ژولیت اورتور حرفهای بسیار بیشتری برای گفتن دارد . با اینکه بسیار ساده است ... اما بسیار دردناک ... میتوان حدس زد در پایان چه به بر سر رومئو و ژولیت خواهد آمد . مثل اینکه عاقبت خوشی همچون توراندخت نصیبشان نشد که نشد . 

دقت کنید ... تراژدی ناگهان وارد میشود ... ظریف و شکننده ... با یک چنگ در بقل ! می آید و به همه چیز پایان می دهد .  

 

دریافت

 

 

اجرایی که گذاشته ام قدیمی و خشدار است اما حرف ندارد  ، اجرای لئوپولد استوکوسکی است . اگر انیمیشن Fantasia 1940 دیزنی ،  را دیده باشید این رهبر بزرگ را به خاطر خواهید آورد . 

 

 

 

7. اسکریابین : سمفونی 4 : The Poem Of Ecstasy

بگذارید روراست باشیم اسکریابین این قطعه را اینگونه ننوشته و اینگونه نامگذاری نکرده است که ملّت بدون تجربه ی اکستازی آنرا پایان بدهند ! بلند الصوت ترین قطعه ی کلاسیکی است که دیده ام . در پایانش احتمالا اسکریابین جای نوت ها فقط نوشته : بلند تر بلند تر بلند تر بلند تر ... ! 

ولی به این سادگی ها خلاصه نمیشود . احساس می کنم تا اینجای کار با سخنانم از ارزشش کاسته ام .  در ابتدا چه میشنوید ؟ رقص ناموزون اصوات را ؟ به یک حال ناخوش میماند . امّا ناگهان چه رخ میدهد ؟ انگار قیامتی به راه می افتد . به راستی این تنها تصویری است که ذهن من می تواند با این صوت آسمانی تطبیق دهد . ابر هایی که با نور شکافته میشوند ... زمین هایی که در مواد مذاب بلعیده میشوند . نور همه جا را پر میکند ... آری نور ... مگر این آرزوی اسکریابین نبود که نور را به موسیقی راه دهد ؟ مگر در قطعه ی Prometheus: The Poem Of Fire خود دقیقاً این کار را نکرد ؟ 

دریافت

 

 

8. سن سانس : پیانو کنشرتوی 5

سن سانس و پیانو کنشرتو هایش در قلب ما جا دارند چه رسد به لیست ما ! جای سمفونی شماره 3 و کارنیوال حیوانات و پیانو کنشرتوی 2 اش  در این لیست خالیست . چیزی که بیشتر توجه مرا جلب کرد پایان چگال و عظیم پیانو کنشرتوی پنجش بود . نظمی که این مرد فرانسوی در کارهایش می آفریند و امضایی که از خود به جای میگذارد را هیچگاه از یاد نمیبرم . فقط کافیست که حرکت سریع دستان پیانیست روی پیانو دقت کنید . آشنا نیست ؟ در تمام قطعات با پیانوی این بشر تکرار میشود . میدانید برتری این پایان در چیست ؟ از مغز من سریع تر است ! در پرزدازش آن میماند و لذت میبرد ! پیانیست و ارکستر به طور قطع به بزرگترین چالش های شغلی خود بر خواهند خورد ... این تماشای به چالش کشیده شدن هنرمندان نیز از علاقه مندی های من است .

 دریافت

 

 

 

 

9. لیست : توتنتانز Totentanz

مگر میشود نامی از پیانو برده شود و در کنارش لیست نباشد ؟ توتنتانز یا رقص مردگان خارق العاده ترین قطعه ی او از نظر من است . نو آوری هایی که در آن به خرج داده است نظیر ندارند و مثل قطعه ی قبلی چگال و پر ایده است . پر از توییست و پر از سورپرایز و عجیب ترین این سورپرایز ها درست در پایان آن رخ میدهد و شما را مجبور میکند تا چند ثانیه از آن را بار ها و بارها گوش دهید و آخر سر نفهمید لیست چطور این حقه را برای حیرت زده ساختن ما سوار کرده است . بالاخره او استاد است و چیزهایی را میبیند(میشنود ) که ما نمی بینیم ( نمیشنویم ) 

دریافت

 

 

 

10. رسپیگی : Pines Of Rome 

انتخاب آخرین قطعه ی این لیست برای من بسیار سخت بود . گرچه میدانستم در نهایت چه کسی قرار است پیروز این نبرد نابرابر باشد ، یک مرد از ایتالیا ، اوتورینو رسپیگی ، با یک قطعه خارق العاده که در انیمیشن Fantasia 2000 دیزنی نیز الهام بخش نهنگ های پرنده شده بود . قطعه ای که نخست یک پایان بوده و بعد شده یک قطعه ! (شوخی ! ) محشر است ! دقیقاً همان خصوصیتی را داراست که برای ورود به این لیست نیاز دارد ، بلند ، حماسی و با ملودی دقیق و حساب شده . رسپیگی یک شبه به این قطعه نرسیده است ، کافیست کارنامه ی درخشانش را ورق بزنید . ولی حیف که نامی کم شهرت دارد و قطعاتش به ندرت نواخته میشوند . pines of rome پایانی دارد وصف ناپذیر ... بشنوید : 

دریافت

 

 

 

 

 

موخره : حیف شد ... جای خیلی قطعه ها خالیست ... اما بایست لیست را مختصر نگاه داشت تا تمرکز ها بالا رود . احساس میکنم به آهنگساز های بزرگی ظلم کرده ام. دقت کنید حساب بتهوون و برامز و شوبرت و شوپن و موتزارت و باخ جداست . این مردها به اندازه کافی نام آور هستند . منظورم از افرادی که در لیست من مظلوم واقع شدند : رخمانینف ، پروکوفیف ، شوستاکویچ ، مندلسون ، دبیوسی ، کورساکوف ، نیلسن ، خاچاطوریان ، الگار ، وان ولیلیامز  و بسیاری دیگر بود که قطعاتی با پایان های رویایی نواخته بودند ولی در اینجا حضور نیافتند .

هم اکنون اگر  هر کدام از قطعات فوق شما را مجذوب خود ساخته است ، معطّل نکنید و کامل آنرا گوش دهید ... It's a long journey ahead . فراموش نکنید پایان یک قطعه بازتابی است از کلِّ آن . 

منتظر لیست های بعدی باشید . 

در پناه حق .